محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات مامانی

سیسمونی نانازم 2

سلام عزیزم بقیه عکس ها رو اینجا برات می زارم  این ترن  سوغات مامانی وبابایی (مامان) و با هم فکری دایی امید برات خریداری شده است. بقیه عکس ها در ادامه مطلب   اسباب بازی دیگه ای که سوغات مامانی و بابایی است و با هم فکری دایی امید خریده شده است جورچین سوغات مامانی و بابایی کتاب های نانازم  فرصت نشد مجموعه ای عکس هاش رو بزارم نانازم لوازم بهداشتی ناناز لباس های ناناز ...
12 آذر 1390

سیسمونی نانازم 1

سلام عزیزم خوبی ؟ بالاخره مامانی فرصت پیدا کرد تا چند تا عکس از وسیله هات بگیره و یادگاری بزاره اینجا نمی دونی ناناز  این چند روز که خونه هستم انگار بیشتر خسته می شم امیدوارم خوشت بیاد فقط یه توضیح بدم مامانی وبابایی (مامان) تابستون که مسافرت رفته بودند کلی برات وسیله گرفته بودند به عنوان سوغاتی که مامان جونی وقتی از سفر برگشته بود تازه می گفت وقت نکردیم چیزهای دیگه بگیریم و برای خرید سیسمونی هم که رفته بودیم باز مامانی می گفتند کاش و کاش  خب اینو گفتم تا بدونی چقدر دوستت دارند و اگر تفاوت در رنگ ها هست به جهت این هست که من نخواستم از هر چیز دوتا بگیریم کما اینکه بعضی از وسیله هات دو تایی هست و در مورد اتاقت هم بای...
12 آذر 1390

آخرین خرید های نی نی

سلام عزیزم دیروز  بالاخره آخرین وسیله هات رو خریدیم عزیزم وای وای اتاق دیگه جا نداره گلم سرویس چوبت هم هنوز نیاوردن تا بچینیم برات و این شلوغی خونه یه کمی نظم پیدا کنه   عکسشون رو برات اینجا می زارم در اولین فرصت تا به یادگار بمونه گلم  بابایی امروز خیلی زحمت کشیده آخه قرار شد آخر هفته ها به مرتب کردن خونه بپردازیم که بابایی خونه هست و وقت داره تقریبا همه کارها انجام شده بقیه در هفته های بعد انجام خواهد شد و بعدش هم برنامه ریزی بابایی برای خوندن درسهاش بصورت فشرده هست تا زمان تشریف فرمایی شما مشکلی از این جهت نداشته باشن بابایی خیلی ممنون که برام زحمت می کشی مامانی  اونقدر نظارت داشته به کارهای باب...
20 آبان 1390

خرید سرویس چوب نی نی

سلام عزیزم خوبی گلم ؟ چطوری با عملیات های سرفه مامانی نازی دلم می سوزه واسه پسل ناز وقتی سرفه می کنم آخه خیلی شدید هست وقتی شروع می شه و همراه با اوغ زدن خدا رو شکر از وقتی داروهامو عوض کردم حالم  خیلی بهتر شده عملیات های سرفه هم کم شده انشاالله تا 3 شنبه که می خوام برم سر کار حالم بهتر هم می شه  این چند روزی که مریض بودم و خونه بابایی از کار و زندگی افتاده عصر ها درگیر کارهای من هست البته امروز عصر بالاخره رفتیم دنبال سرویس چوبت نمونه کاری که حاضر شده بود خوب و قشنگ  بود اما آقای فروشنده بعد از کلی معطل کردن ما گفت من فقط تک رنگ کار می کنم و سفارش همون تک رنگ رو هم می گیرم من و بابایی هم تصمیم گرفتیم بری...
15 آبان 1390

بیماری و خرید سیسمونی نی نی

سلام عزیزم امروز مامانی استعلاجی گرفته بود که بمونه خونه و استراحت بکنه صبح با حال خیلی بد ساعت 6 از خواب بیدار شدم  خیلی تلاش کردم بخوابم اما نشد صبحونه رو آماده کردم  بابایی بعد از خوردن صبحونه رفت دانشگاه آخه پنج شنبه ها هم کلاس داره هم سر کار می ره یه کمی که حالم بهتر شد تصمیم گرفتم برم متخصص آخه زمان مراقبت مامانی بود اما با سر گیجه ای که داشتم می ترسیدم برم زنگ زدم  به خاله جونی ها تا اگه وقت دارن با هم بریم اما اونها هم کار داشتند و  نمی شد هماهنگ کرد من هم تصمیم  گرفتم  وقتم رو به شنبه موکول کنم  چند ساعتی استراحت کردم  حالم که بهتر شد ناهار رو آماده کردم بابایی هم قرار بود 3:3...
12 آبان 1390
1