دو سال و دوماهگی پسر مامان
سلام عزیز دلم دو سال و دو ماهگیت مبارک گلم
روزها یکی پس از دیگری می گذره و تو بزرگ می شی و حسرت لحظه های
بی تو بودن آزارم میده لحظه هایی که بنا به مشغله کاری نمی تونم پیشت
باشم . پسر دوسال و دو ماهه ام خیلی دوستت دارم هر روز که می گذره
چیز جدیدی یاد می گیری و روز به روز هم شیرین زبون تر می شی خیلی
با مزه حرف میزنی وشیرین زبونی می کنی وارد جایی بشی که نا آشناست
غریبی می کنی و زیاد حرف نمی زنی اما یخت که وا شه شروع می کنی به
حرف زدن . لحظاتمون با وجود تو خیلی رنگی هست .
اندر احوالات پسری این روزها :
میری تو آشپزخونه در یخچال وا می کنی و قیافه حق به جانب می گیری
و می گی :
مامانی من آب بیوه بخوام
مامانی : نداریم پسرم
پسری : هست ، اوناش ،آب بیوه
مامانی : بیا بهت شیر موز بدم
پسری : دیر موژ نبخوام ، آب بیوه بخوام
نصفه شبی بعد از کلی کلنجار مجاب شدی که بخوابی تو تاریکی بالشتو با یه
دست گرفتی و با دست دیگه پتو داری میری بشینی رو مبل و البته پشت
لپ تاپ.
پارسا پسرم بیا لالا کن
پسری : من ایجا بخوابم
مامانی : بیا سر جات عزیزم
پسری : من بخوام بره ببینم ، بابایی ای ی ا بره بزال
تو این فا صله بالش رو گذاشتی رو مبل و پتو کشیدی رو سرت و فقط سر
کوچولوت دیده میشه .
رفتی تو اتاقت صدای اهن اوهون میاد و هر از چند گاهی صدام میزنی که
مامانی ای ی ا.
میام تو اتاق چی می خوای عزیزم پس از کلی تلاشی که کردی و نتیجه نداده
مامانی اتاب بخوام (کتاب می خوام) .بیا ب ا م اتاب ب و و ن بیا برام
کتاب بخون.
کتاب مورد نظرت رو با اشاره نشونم میدی
خب من می خونم شما تکرار کن با کلی ذوق می گی باش
کتاب آموزشی دو زبونه است و هر صفحه به یک ماشین اشاره داره .
مامانی : اتوبوس - باس
پسری : ابوتوس - باش
مامانی : تراکتور - تراکتور
پسری : ماشین - تکتور
مامانی : موتور سیکلت و . . .
پسری : موتو - ماشین
و . . .
راستی پسر گلم یه فرشته کوچولوی دیگه زمینی شد اسمش
محمد کیان هست نسرین جون تولد گل پسرت مبارک انشاالله
خوش قدم باشه .