تولدت مبارک پسر گلم
سلام عزیز دل مامان و بابا
بالاخره مامانی تونست تا تولدت خودش رو برسونه تو این مدت خاطرات تلخ و
شیرین زیادی در کنار هم داشتیم سعی می کنم خلاصه ای از این خاطرات
رو برات به یادگاربزارم گلم
از همه دوستان گلم که به یادمون بودن تشکر می کنم و ببخشید که دیر به دیر
بهتون سر می زدم
این پست رو بسنده می کنم به تبریک تولد گل پسلی یک هفته ای می شه مامان
برات شمارش معکوس داره عزیزم اونقدر حرف برای نوشتن دارم که گیج
شدم و نمی دونم از کجا برات بنویسم فردا می خواستیم برات جشن تولد
بگیریم اما متاسفانه مامانی نمی تونه مرخصی بگیره و شما هم مراقبت داری و
باید واکسن بزنی عزیزم با بابایی کلی نقشه کشیدیم و تصمیم گرفتیم آخر
هفته برات تولد بگیریم و قرار هست با بابایی فردا بری مراقبت و واکسن بزنی
بابایی از حالا برای گل پسلی نگرانه نمی دونی بابایی چقدر دوستت داره البته این
رابطه دوستانه پدر و پسر دو طرفه است و شما هم وقتی بابایی خونه نیست خیلی
بی قراری می کنی اونقدر زیاد که همه می گن بابایی خیلی لوست کرده البته
از نظر مامانی این یه چیز کاملا طبیعی هستش تو و بابایی که با هم هستید خیلی
شیطونی می کنید (قابل توجه بابایی )و این باعث شده که هوای
همدیگه رو داشته باشید خب عزیز دلم سال قبل در چنین شبی من و بابایی
خیلی استرس داشتیم و تا صبح ظاهرا خواب وباطنا بیدار بودیم و بابایی سعی
می کرد خودش رو خونسرد و بی خیال نشون بده تا من استرس نداشته باشم
روزهای خیلی خوب و خاطره انگیزی بود برامون و از اون روز تا حالا زندگی معنای
دیگه ای برامون پیدا کرد .
عزیز دلم تولدت مبارک و انشاالله همیشه سالم و تندرست باشی .