خاطرات گل پسل قند عسل
سلام نانازم
این چند روز نمی دونم چطور گذشت تموم وقتم رو این روزها با تو می گذرونم و تموم فکرم اینه که می تونم
بعد از شش ماه مرخصی برگردم سر کار یا نه ؟
نانازی هر چه می گذره وابستگی من و تو به هم بیشتر و بیشتر می شه مخصوصا تو که اصلا آروم و قرار
نداری طی هفته ای که گذشت خیلی به من وابسته شدی طوری که بغل بابایی میری اما تموم حواست به
من هست و با نگاهت منو دنبال می کنی . وقتی خوابت میاد قبلا تو گهواره ات می خوابیدی اما الان باید
بغلت کنم و یا اگر نه کنارت بشینم و برات لالایی بخونم به صدای عروسک موزیکالت هم عادت کردی مثلا
امروز تا زمانی که موزیک پخش می کرد خوابت می برد صداش قطع می شد چشماتو باز می کردی
تازه با آهنگش منم باید برات لالایی می خوندم خیلی شیطون بلا شدی گلم.
وای زمانی که تلفن زنگ می خوره و تو بغلمی نق نق کردنات شروع می شه اگر حرف بزنم اعتراض
می کنی زمانی که سکوت می کنم آروم می شی . کم پیش میاد خودت بازی بازی کنی اگر هم بخوای
بازی کنی باید کنارت باشم و منو ببینی یا صدامو بشنوی . در کل پسل خوبی هستی و خیلی زود خودت
رو با شرایط وفق میدی.تا حالا که اینطور بوده انشاالله بزرگ هم که میشی اینطور باشه .راستی گلم
بالاخره برای اولین بار با میل و اراده خودت آغو گفتی آخه چند روزی میشه باهات که بازی می کنم
بهت می گم تو هم نگام می کنی و لبخند می زنی دهانت رو به علامت تایید باز می کنی اما هر صدایی
که دلت بخواد در میاری جز آغو اما بالاخره طلسمو خودت شکوندی و امروز این کلمه رو ادا کردی .
الان که این جملات رو می نویسم تو بغلمی از ساعت 9 شب این صفحه بازه و شما تو بغلم با یک دست
تایپ می کنم بغل بابایی هم که میری نق نق می کنی به قول بابایی طوری از خودت صدا در میاری
که آدم دلش برات کباب میشه گریه نمی کنی عزیزم اما صداهایی که در میاری از خودت جانسوزه
تازه طوری چهره ات تغییر می کنه که هر کی ندونه فکر می کنه ما چه پدر و مادر بدی هستیم جدی
می گم عزیزم بارها به بابایی گفتم که ما چقدر بدیم و بابایی گفته نه میدونی عزیزم دلیل وابستگی
ات اینه که بعد از هر شیر خوردنت تو بغلمی تا آروغت رو بگیرم و ممکنه تو بغلم خوابت ببره آروغ گرفتنت
ممکنه یک ساعت طول بکشه آخه اگر این کار رو نکنم بلافاصله وقتی می گذارمت با اولین آروغ ممکنه
استفراغ کنی .قبل از این هم بغلت می کردم و باهات بازی می کردم اما تو اینجوری نبودی حداقل بغل
بابایی آروم بودی و کلی ذوق می کردی نگران این هستم که وقتی نباشم کنارت اذیت بشی وگرنه از نظر
خودم هیچ اشکالی نداره هر چقدر بخوای بغلت می کنم عزیز دلم .خب پسرم تو خوابیدی منم از فرصت
استفاده کنم برم لالا چون ممکنه بیدار بشی امشب زود خوابیدی احتمالا نصفه شب بیدار می شی .
خیلی خیلی دوستت داریم نانازم