هفته ای که گذشت . . .
سلام پسر گلم
یک هفته دیگه گذشت و شما بزرگتر شدی این روزها خیلی بهونه گیر و لجباز
شدی و با کوچکترین چیزی می گی مامان بد البته شاید به خاطر این باشه
که یک هفته است که شما به طور کامل با می می خداحافظی کردی البته
سراغشو می گیری اما وقتی باهات حرف می زنم قانع می شی فکر
می کردم شب خیلی اذیتم کنی که خوشبختانه اینطور نشد . خدا رو -
-شکر که تونستی به خوبی با شرایط کنار بیای عزیزم
عزیزم این چند روز مامانی حسابی سرما خورده بودو حالش
خوب نبود بیاد ادامه مطالب وبلاگ رو بنویسه الان که دارم برات می نویسم
شما لالا هستی البته نیم ساعتی دل درد و دلپیچه داشتی اما خداروشکر
الان حالت بهتره و لالا هستی مامانی هم بی خوابی زده به سرش اومده
چند کلمه ای برات بنویسه هفته آینده تولد گل پسری هست با مربی مهدت
هماهنگ کردم قرار شد پنج شنبه هفته بعد برات مهد تولد بگیریم البته یه جشن
دیگه هم هفته سوم دی ماه با حضور دوستان و آشنایان داریم این روزها سر مامانی
از این جهت هم شلوغه و وقت کم میاره . انشاالله همه چیز به خوبی پیش بره
خیلی دوستت داریم عزیزم انشاالله همیشه سلامت باشی .