گوگولی مامان
سلام وروجک من
این روزا مامانی درگیر کارهای انتقالیشه انشاالله اگه مشکلی پیش نیاد تا آخر این ماه مامانی محل
کارش عوض می شه و میاد نزدیکتر و اینجوری خیالش از بابت همه چیز راحت می شه مخصوصا اینکه
مجبور نیست وقتی تو دنیا اومدی زیاد تنهات بزاره نمی دونی چقدر خوشحالم خدایا شکرت
فعلا همه چیز تعطیله میخوام کارامو با خیال راحت انجام بدم تا وقتی اومدی همه چیز آماده باشه
خاله جون مهری تو محل کارم تست تیروئید از نی نی ها می گیره و هر روز کلی نی نی های ناز میان
اونجا و من هم به یاد تو می رم نگاشون می کنم هنوز باورم نمیشه تو داری میای پیشمون عزیزم
ماه رمضون هم کم کم داره تموم میشه امشب خاله جون ما رو افطار دعوت کرده بود اما چون مامانی
زود خسته می شه و دیر وقت می شد معذرت خواهی کردم و گفتم ما نمیایم یه رازی بهت بگم
گوگولی من بابایی از وقتی خوابتو دیده گاهی می ره تو فکر و یه لبخند ملیح میاد رو لباش صداش
می زنم می گم به چی فکر می کنی می گه به نی نی مون و تو خیالش باهات بازی می کنه
ای شیطون ببین با بابایی چیکار کردی برای امروز کافیه برم برای بابایی افطار درست کنم
که تا چند ساعت دیگه میاد دوست داریم عزیزم و برای دیدنت لحظه شماری می کنیم