تکون نخوردن وروجکم
سلام گل من
امروز صبح که از خواب پا شدم احساس درد مبهمی داشتم خیلی نگرانت شدم وروجکم آخه هیچ حرکتی
هم نمی کردی اما تا ظهر چند تا حرکت کوچیک داشتی که نگرانیم تا حدودی بر طرف شد اما وروجک مامان
از ظهر تا شب که می شه حدود 11 شب هیچ عکس العملی نشون نداد که این خیلی منو ترسوند تموم
بیماریها و ناراحتی هایی که ممکن بود برای یه خانم باردار پیش بیاد از جلو چشم گذشت کلی تست
شمارش حرکاتت رو چک کردم اما دریغ از یه تکون به مامانی هم زنگ زدم و گفتم آخه باید با یکی حرف
می زدم مامانی گفت امروز زیاد خسته اش کردی نگران نباش خوب می شه آخه نانازی امروز تا حدودی یه
خونه تکونی مختصر داشتیم که همه زحمتش رو بابا جونی کشید و من فقط ناظر بودم اما مثل اینکه روی
شما هم بی تاثیر نبوده نازی بالاخره ساعت 11 شب که بابایی رو از شدت نگرانیم کلافه کرده بودم
چند تا تکون جانانه خوردی و نگرانیم رو بر طرف کردی و باعث شدی من و بابایی کلی خوشحال بشیم
ولی خودمونیم وروجک خوب بلدی حال مامانو بگیری انشاالله که همیشه سلامت باشی گلم
خیلی دوستت داریم .