محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات مامانی

یه روز پر ماجرا

1390/9/10 18:40
478 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نانازم

امروز صبح منniniweblog.comو شما niniweblog.comو بابایی niniweblog.comعازم مرکز سونوگرافی شدیم اوهبابایی امروز به خاطر

من و شما از رفتن به کلاس و محل کار صرف نظر کردند لبخند پسلم  به ما ساعت 9 صبح وقت داده بودند

و ما نفر 67 بودیم وقتی وارد مرکز سونوگرافی شدیم وای وای جمعیتی نشسته بودند که با دیدنشون

حالم بد شد و به بابایی گفتم تا شب نوبتمون نمیشه خلاصه رفتیم پذیرش خانمی که نشسته بود گفت

ساعت 12 نوبتتون می شه مامانی که فضای شلوغ اونجا کلافه اش کرده بود تصمیم گرفت بره و ساعت

12برگرده و با هماهنگی با پذیرش با بابایی رفتیم سر راه هم رفتیم مطب خانم دکتر  وقت گرفتیم تا بعد از

گرفتن جواب سونوگرافی برای مراقبت پیش ایشون هم بریم .نانازم یه کمی با بابایی پیاده روی کردیم و

یه سر هم رفتیم محل کار بابا جونی (بابای مامانی )و مامانی 1 ساعتی اونجا موند خلاصه ساعت 12

بابایی اومد دنبالم و مجدد رفتیم سونوگرافی همچنان شلوغ بود اما خوشبختانه زیاد طول نکشید

بدترین قسمتش اینجا بود گلم که  خانم دکتر گفت همه چیز خوبه پسلت سالمه اما وزن گیری خوبی

نداره و با توجه به سن بارداری زیر صدک هست وای وای خیلی ناراحت شدم چون تنها نگرانی من همین

بود ناراحتniniweblog.comبعدش سن بارداری رو 35 هفته اعلام کردند و گفتند که آخرین زمان ممکن برای زایمان

را برات می زنم تا بتونه وزن اضافه کنه نگرانخیلی ناراحت و عصبی اومدم بیرون بابایی بیرون منتظرم بود

جریان رو بهش گفتم ناراحت شداما بعدش کلی دلداریم دادو تا رسیدن به مطب خانم دکتر کلی دستور

غذایی داد بهم نیشخند اینجا باز بهترین قسمت داستان امروز بود عزیزم خانم دکتر بعد از مراقبت گفتن همه

چیز خوبه در مورد وزنت هم پرسیدم گفت نگران نباش خوبه و گفتند اندکس های ارزیابی ما با مراکز

سونوگرافی متفاوته اما خودت رو تقویت کن و سفارشات لازم رو کردند در مورد تاریخ زایمان هم ازشون

پرسیدم گفتند در مراجعه بعدی بهتون می گم خانم دکتر بین حرفاشون گفتند من می خو استم تاریخ

زایمانت رو اواخر آذر تعیین کنم که با شرایط موجود نمیشه و میوفته دی ماه وای نانازی تا لحظه دیدار

3 هفته دیگه مونده البته تاریخ دقیق نمی دونم ولی بازم انتظار شیرینی هستniniweblog.com

خب نانازم از امروز باید خوب به خودم برسم و خوب بخورمniniweblog.comو استراحت کنمniniweblog.com

تا تو تپلی و قوی بشی امیدوارم که همین طور بشه تو هم با مامانی همکاری کن بتونه لالا کنه عزیزم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامی مائده
10 آذر 90 19:04
نگران نباش عزیزم ایشالا تا موقع تولد کلی وزن میگیره


انشاالله
khale joon mo
10 آذر 90 20:07
bale ishalla vazn migire be harfe mamanio babaeee goosh kon va hamchenin baghiye


چشم مشاور عزیز
اگه نمی رفتی اینجوری نمی شد
mamani helena
10 آذر 90 23:02
salam azizam aslan negaran nabash enshala ta tavalodesh hesabi vazn migire bache to hamin haftehaye akhar vazn migire golam


مرسی گلم که دلداریم می دی انشاالله
طهورا
11 آذر 90 0:18
عزیزم خیلی خیلی مراقب خودت باش.
گل پسر رو هم بسپرش به خدا...نگران نباش
منو از دعا فراموش نکنی...


چشم گلم ما هم التماس دعا داریم
مامان ابوالفضل
11 آذر 90 11:07
سلام عزیزم اصلا نگران نباش
خودش داده خودش نگهش داشته خودش همه چیز و مرتب میکنه
مراقب روحیه و سلامتت باش


سلام
ممنون گلم چشم مگه اینکه شما بهم روحیه بدید
مامان تربچه
11 آذر 90 17:16
عزیزم حسابی بخوووووووووووووووور


سلام
چشم ین روزها کارم شده بخور و بخواب
محيا كوچولو
11 آذر 90 21:29
خاله زياد به نظرات اين سونوگرافها توجه نكن!معمولا ني ني ها براي اينكه سربه سرشون بذارن يه كارهايي ميكنن كه اونها نظرات اشتباهي بدنانشالله ني ني سالم و سلامت ميادش


سلام ناناز خاله
چشم انشاالله نی نی من هم مثل تو ناز و تپلی باشه عزیزم
مامان پریسا
12 آذر 90 19:16
خب فعلا خدا رو شکر که همه چی روبراهه .



قربونت مرسی عزیزم
shima
13 آذر 90 18:20
negaran nabah azizam nini joonet sahiho salem o topoli donya miad


انشاالله دعا کنید