10 روز دیگه . . .
سلام عزیزم
یک روز دیگه هم گذشت و حالا 10 روز دیگه تا لحظه دیدار باقی مونده دیشب خیلی به یادت
بودم گلم تصور اینکه 10 روز دیگه یه فرشته به جمعمون اضافه می شه خیلی هیجان انگیزه
نمی دونم احساسم رو چطور بیان کنمبابایی هنوز نیومده امروز هم تماس گرفت و حال
نانازشو پرسید و باز احساس نگرانی کرد که نکنه خدای نکرده برای من و شما اتفاقی
بیافته خب بابایی دیگه هر چی هم بهش بگیم بازم نگران می شه
امروز هم با خاله جون خونه بودیم مامان جونی (مامان) آنفلوانزا گرفته قرار بود امشب بریم اونجا که
گفتند برای جلوگیری از انتقال بیماری بهتره که نریم ما هم قبول کردیم این روزا تو خونه خودمون مهمون
خاله هاجیک هستیم و خاله جون کلی بهمون می رسهحسابی خوش به حالمون هست
دستشون درد نکنه دوستت داریم گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی