محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات مامانی

خاطرات گل پسل قند عسل

1390/10/26 23:45
1,001 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان

این روزها خیلی درگیر نگهداری شما هستم روزهای اول مامان جونی و خاله جونا پیشم بودن و مامانی

فرصت بیشتری برای نگهداری از شما و استراحت داشت اما بعد از اون تا بیام با شرایط جدید وفق پیدا بکنم

مثل اینکه خیلی طول کشیده نمی دونم مامانی شاید من سخت می گیرم  روزهای

 اول خیلی احساس ناراحتی و گناه می کردم که شیر مامانی سیرت نمی کنه و مامانی مجبوره بهت

شیرخشک بده گاهی تا 3 الی 4 ساعت مداوم بهت شیر می دادم اما در آخر شما بیقراری کردی و

هنوز گرسنه بودی نازشو برم که روزهای اول موقعی که گرسنه می شدی فقط نق نق می کردی

و مامانی زودی می اومد سراغت و بهت شیر می داد.

روزها خیلی سریع برای مامان و بابا می گذره و تو هر روز بزرگتر و بزرگتر می شی ببخش که دیر به دیر

میام برات می نویسم  سعی می کنم تموم خاطراتت رو بنویسم البته نه اینجا اخه بعضی چیز ها رو

نمی شه اینجا نوشت گلمniniweblog.comو داخل دفتر خاطرات الکترونیک برات می نویسم .امیدوارم وقتی بزرگ

شدی و خوندی خوشت بیاد نانازم من و بابایی عاشقونه دوستت داریم .

راستی از روز اول تا حالا خیلی پیشرفت کردی صدای من و بابایی رو که خوب تشخیص میدی

بغل بابایی آرومی و کلی با هم مردونه البته با نگاه حرف می زنید.اما وای اگر صدای مامانی رو بشنوی

می گردی دنبال صدا و پیدام می کنی و بعدش نق نق زدن شروع می شه مثل اینکه مامانی برات 

مساوی با غذاست  بعد از غذا خوردن آروغ گرفتنت برام یه معضل شده آخه به راحتی

نمی شه آروغت رو گرفت و اگر بزارمت با اولین آروغ بالا میاریniniweblog.comموقعی که بیداری دوست داری حتما

مامانی رو ببینی و من برات آواز بخونم مامانی کلی پیشرفت کرده و یه پا شاعر شده البته تموم شعرهای

شاعران عزیز تحریف شده و با نام مبارک پارسا شروع می شه و با نام مبارکت به پایان می رسهniniweblog.com

وقتی خوابت میاد هم باید برات لالایی بخونم البته اینم بگم گاهی هر چی لالایی بخونم نمی خوابی اما

گاهی سریع خوابت می بره . . . نانازی الان صدای نق نق کردنت میاد برم بهت برسم عزیزم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مریم مامان عسل
28 دی 90 2:40
سلام خوبی؟ پست جدیدو خوندیم مامانی اما پس عکس جدید از محمد پارسا جون چییییی؟!!!
مامان تارا و باربد
28 دی 90 3:12
نازي پسر گل ماشالا به تو پس عكسات كو؟
khle joon mo
28 دی 90 14:19
salam in ghese hanooz edame darad
مامان زینب
28 دی 90 17:23
اولاش خیلی سخته
موفق باشی


مرسی عزیزم
مامان نازنين رقيه
28 دی 90 18:09
انشالله راه مي افتي بعد از 6ماه اينجانب تازه ياد گرفتم چه طوري مامان باشم
مامان کیان
28 دی 90 23:34
سلام عزیزم.خوبی؟محمد پارسا جون خوبه؟یادتون هست عزیزم من میگفتم خیلی بچه داری سخته!و شما میگفتی مگه چی کار میکنه طفلکی؟!حالا دیدی چیکار میکنه؟!!! امیدوارم خدا به ما مامان ها قوت بده
مامان پریسا
29 دی 90 0:23
تازه اولشه عزیزم. آخ که گرفتن هوای معده از هر کاری سخت تره
مریم مامان ملینا
29 دی 90 12:16
سلام مامانی این سختی ها بیشترش مال چندماه اوله و بعد از سه ماه خیلی شیرین میشه. شاید گریه هاش از دل درده و مال گرسنگی نباشه بیشتر از شیر خودت بده که شیرت کم نشه عزیزم بوس واسه محمدپارساجو.ن
محيا كوچولو
29 دی 90 18:51
سلام خاله
ياد خودم افتادم
مگه آدم سير ميشه،شير بده خاله شير بدهپارسا جون بايد بزرگ بشه


مامان عرفان
30 دی 90 21:34
مامانی الکی که نمیگن بهشت زیر پای مادران هست.دردسر داره دیگه