محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات مامانی

محمد پارسا در طول 24 ساعت قسمت دوم

1390/11/26 23:38
651 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نانازی مامان

ادامه داستان نایت اسکین

خب کجا بوديم نایت اسکین بعد از اين همه توصيفات تازه مي رسيم به 12 شب شب هاي اول تلاشمون اين بود

که هر طور شده بخوابونيمت و از هر وسيله اي براي خوابوندنت استفاده مي کرديم اما زهي خيال باطل

خواب کجا بودنایت اسکیناز عوض کردن پوشک و شير دادنت شروع مي شد و مي رفتيم سروقت ترانه هاي

 دلخواه تو نایت اسکینکه بعضي هاش رو خيلي دوست داري و هر وقت برات ميزاريم سکوت مي کني و خوب

 گوش ميدي و نهايت خوابت ميبره البته تو بغل ماماني . اما متاسفانه  گاهي جواب نميده بعد از اين

ميريم  سراغ پياده روي شبانه که زحمتش رو بابايي مي کشه چون ماماني ديگه خسته شده و

سرگيجه و حالت تهوع مي گيره نایت اسکیننایت اسکینبهترين روش هم اين بود که تو رو ميزاره داخل کرير و پياده روي

 شروع مي شه و متاسفانه وقتي نخواي بخوابي اين روش هم جواب نميده . بعد ازهمه اينها لالايینایت اسکین

خوندن ماماني که گاهي تو بغلش و گاهي هم  داخل گهواره ات اما اينم ممکنه جواب ندهنایت اسکین

 اين شرح روزهايي بود که ما تلاش مي کرديم به زور بخوابونيمت اما نمي شد قابل توجه در طول اين

 مدت صدات در نمياد و نهايتش که ما خسته مي شديم و بهت توجه نمي کرديم فقط نق نق کردن بود

و تلاش براي اينکه يکي از ما بغلت کنه نایت اسکین. و وقتي نگاهت مي کنيم در اين حالت لبخند تحويلمون ميدي

 نایت اسکینو دست و پا تکون ميدي و (اه اه اه با کسره خونده شود ) مي کنينایت اسکیننایت اسکینکه آدم دلش برات

 کباب مي شه و بغلت مي کنيم .خب مي رسيم به ساعت 1:30 نيمه شب که خواب نایت اسکینميومد

سراغت از حالا ديگه به بازي جواب نميدي و منتظر اعمال قبل از خوابت هستي بعد از تعويض و

شير خوردنت يا بايد بزاريمت سر جات تو گهواره ات ويا جديدا تشکي که مخصوص شما در سالن آماده

 شده است و يا همين طور حين شير خوردن بيهوش مي شینایت اسکین . حالاديگه ساعت 2 نيمه شبه و تو

چون خودت دلت مي خواد لالا کردي در اين زمان از هر وسيله اي براي بيدار کردنت استفاده کنيم بيدار

نمي شي و تا ساعت 5 الي 6 صبح مي خوابي . ناناز مامان از چند شب پیش تصمیم گرفتیم خوابمون رو

 با تو تنظیم کنیم و وقتمون رو تا 2 شب با کلی فیلم اگر اجازه بدی مامانی صورتش رو ازت برگردونه پر

کنیم و از اون موقع تا حالا مشکلمون با بی خوابی شبونه شما حل شده .

صبح اگر با اولین صدات کار تعویض و شیر خوردنت انجام شد که همچنان بیهوشی اما اگر مامانی

 دیرتر بیدار شد تو دیگه کامل بیدار شدی ویک ساعتی بیدار میمونی تا مراسم ها و به خصوص مراسم

 مقدس آروغ گیری با موفقیت انجام شود که گاه به تعویض لباس هردومون ختم به خیر می شه

نایت اسکین

گل پسل باز بیهوش میشه تا ساعت 9 یا 10 و باز تکرارمراسم و دوباره می خوابی تا 2 ساعت

 بعدش . معمولا بعد از این مدت لا لای مفید باز مراسم بیدار باش ناناز رو داریم که گاه 2 ساعت و گاه

بیشتر هست معمولا تا ساعت 4 بیداری و تا ساعت 8 شب یک دوره 2 ساعته می خوابی و بعد مراسم

 بیدار باش تا پاسی از شب و شب زنده داری شروع  می شه خدا رو شکر پسر آرومی هستی و اگر

 دل درد نداشته باشی گریه نمی کنی در طول این مدت طولانی ترین زمان گریه ات حتی اگر دل درد

 هم داشته باشی بیشتر از 5 دقیقه نبوده است . فقط  برای بازی کردن و حرف زدن باهات کم میارم

 و تنها چیزی که خیلی اذیت کرده مامانی رو استفراغ هات بوده که الحمدالله چند روزی می شه کمتر

 شده .انشاالله همیشه سلامت باشی گل مامان من و بابایی عاشقونه دوستت داریم .

 

نایت اسکین

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان کیان
28 بهمن 90 0:49
بازم خدارو شکر پسر خوبیه.امان از پسر من!بعضی وقت ها 1ساعت تمام کیان جیغ میزد
نگین مامان رادین
28 بهمن 90 0:49
___________000000____________000000 __________000000000000______000000000000 ______000000000000000000__000000000000000000 ____00000000000000000000000000000000000000000 ___00000000000000___000000000___00000000000000 __000000000000000___000000000___000000000000000 _0000000000000000___000000000___0000000000000000 _0000000000000000___000000000___0000000000000000 _0000000000000000___000000000___0000000000000000 _0000000000000000___000000000___0000000000000000 _0000000000___000000000000000000000___0000000000 __000000000___000000000000000000000___000000000 ___000000000___0000000000000000000___000000000 _____000000000___000000000000000___000000000 _______00000000____00000000000____00000000 __________0000000_______________0000000 _____________0000000000000000000000000 _______________000000000000000000000 __________________000000000000000 ___________________000000000000 ______________________000000 _______________________0000 ما هم با افتخار شمارو لینک کردیم
نگین مامان رادین
28 بهمن 90 1:06
سلام عزیزم ای جونم فدای پسمل ناز بشم که عاقل مرد و گریه نمی کنه،گلم ناراحت نباش رادین هم زیاد استفراغ می کرد با این که وزن گیریش خیلی خوب بود ولی هر چی می خورد بالا میاورد و پیش هر دکتری هم می بردمش می گفت طبیعیه و یکی از دکتر ها گفت تا 4 ماهگیش کم میشه و تا شش ماهگیش کاملا قطع میشه و همون طوری هم شد فقط این وسط من بی خودی خود خوری می کردم و با هر بالا اوردن رادین گریه می کردم.از روی ماه پسر نازت ببوس
الهام مامان یاسمین زهرا
28 بهمن 90 11:02
عزیزم شما که خوبید!! یاسی ما ، تعویضش و غذا دادنش و گریه هاش و راه بوردنش و بد قلقیاش و... برا منه( مامانیش) ولیییی خندیدناش ، ذوق کردناش و خوش اخلاقیاش برا بابایییی
مامان مهنا
28 بهمن 90 13:49
خانوم الف
28 بهمن 90 17:04
گاهی آدم خیلی خسته میشه... پس اول از همه میگم«خدا قوت»... اون شب های اول، یکبار که دیگه خیلی بی خوابی کشیده بودم، صبحش زار زار گریه می کردم و به بابای «حنا» می گفتم «به خدا دیگه نمی تونم... دیگه حتی نمی تونم بلند شم و شیرش بدم».. بعد تصور کن اون بیچاره رو بچه به بغل و در حالیکه دیرش شده بود و تازه باید ناز منو هم می کشید... ولی کم کم همه چی بهتر میشه.. «حنا» بعد از مدتی وابسته شد به یک پتوی نخی صورتی رنگ سبک که یکی از دوستام براش هدیه آورده بود.. توی یکی از پست هام دربارش نوشتم... http://mymotherhood.blog.com/2012/02/08/dear-dear-blanket/ یک راه دیگه این بود که کنارش جارو برقی یا سشوار روشن کنیم که توی اینترنت دربارش خونده بودم و صدای ممتد اینجور وسیله ها بلافاصله دخترک رو بیهوش می کرد... از آروغ که نگو... و بخصوص بالا آوردن هاش... راه حل من این بود که رفتم 7 دست تی شرت خیلی ارزون خریدم که از صبح تا شب بتونم 7 بار لباس هام رو عوض کنم
مامان رها
28 بهمن 90 21:06
ای جونم چه جیگری شده این پسمل ناز میبوسمت خاله جون
مریم مامان عسل
29 بهمن 90 3:59
سلام! وای! یعنی شما دقیقا حکایت ما رو دارین! تازه کجاشو دیدی؟ بوده شبایی که به 10 صبح رسیده و عسل من استوارررر هنوز بیدار بوده! چقدرم ناز شده ماشالا پسرمون! انقدر نگران شیر بالا آوردنش نباش! اشکالی نداره! عسل هم همینطوره. وقتی میخوای آروغشو بگیری زیاد تلاش نکن فقط راست نگهش دار و پشتش بهت باشه که فشار به شکمش نیاد. دستتم روی شکمش نذار. آروم نگهش دار. خودش میزنه! هر چی بیشتر سعی کنی با اولین اروغ همه رو بالا میاره.
مادر کوثر و علی
29 بهمن 90 12:55
سلام عزیزم فقط اومدم بگم به یادتم و دوستت دارم. راستی آپم! خوشحال میشم از نظرات و حضورت گرمت بهره مند بشم
مامان طلا
29 بهمن 90 17:14
جیگر طلایی زود بزرگ شو
مامان آریام
29 بهمن 90 22:25
سلام مامانی وگل پسمل نازمون مامانی پسر ما هم همین بود تازه همش گریه میکرد جیغ میکشید چون دل دردهای وحشتناکی داشت. من شیر میدادم و بابایی آروغ میگرفت و این کار اونقدر ادامه پیدا میکرد که صبح میشد خدا ایشاالله به خودت و بابایی قوت بده چند ماه دیگه همه این روزها براتون خاطره میشه
مامان عرفان
29 بهمن 90 22:35
یادش بخیر روزای سختی بود برا مامان عرفان هم.این روزا هم میگذره پارسا هم بزرگ میشه
مامان پریسا
30 بهمن 90 0:21
وای خدا یاد کو چیکیا پریسا افتادم . ولی خدا رو شکر طفلکی شب تا صبح میخوابید. تازه خواب روزانه هم خوب بود.نمیدونم چرا بعضی نی نی ها شب زنده داری میکنن. برای ارغ زدن هم خیلی مراقب باش کار خیلی مهمیه تمام کارها یک طرف واین امر مهم هم یک طرف.استفراغش هم که طبیعیه و تا 5-6 ماهگی ادامه داره فقط بگم که لک شیر از رو لباس پاک نمیشه خصوصا شیر خشک. راستی پس عکس؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان خورشيد
30 بهمن 90 14:58
خسته نباشي. خدا قوت. الهي خدا صبر و آرامش مادرانه اي بهت بده كه عزيزترين رو با شيرين ترين خاطرات بزرگ كني و از آب و گل در بياري. خدا نگهدارتون باشه.
d
30 بهمن 90 14:58
آموزش حركات موزون با شهريه مناسب 09384056771
khale joon mo
30 بهمن 90 23:03
salam khobin are vaghean che roozaee ama shiriniye khodesho dare va khatere mishe be yadetonam
khale joon mo
30 بهمن 90 23:04
bah bah mamane erfan invara
مامان آرتین (شازده کوچولو)
1 اسفند 90 16:33
خدا رو شکر جیغ جیغو نیست پسر گلمون. حالا خواب هر نی نی فرق می کنه. آرتین هم اگر صبح که بیدار میشه زود به فریادش برسم تا 8/5-9 خوابه. بوس برای نی نی ناز
زهره مامان آریان جون
1 اسفند 90 23:55
خدا رو هزار مرتبه شکر کن که پسری جیغ جیغو نیست.وقتی یاد اون موقع های آریان می افتم چهار ستون بدنم میلرزه.
مامان آریام
2 اسفند 90 14:10
مامانی کجایین؟؟میبینم که حسابی سرت شلوغ شده عکس جدید پسرمون رو بذار ببینیم دلم براش تنگ شده