محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات مامانی

خاطرات گل پسل قند عسل

1390/12/10 23:03
782 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزیزم

این روزها همه تو حال و هوای عید و خونه تکونی هستندنایت اسکین نایت اسکینو سخت مشغول

 فعالیت و مخصوصا خرید عید مامانی یک هفته قبل از اینکه دنیا بیای با کمک بابایی خونه تکونی کرده و

کار چندانی نمونده فقط یه تمیزکاری سطحی لازم داره نایت اسکینکه هفته آینده قراره انجام بدیم و

 بعدش هم اگر مشکلی نیاد می ریم سفر وای گلم اولین سفر شماست و با اتوبوس نایت اسکینامیدوارم

اذیتمون نکنی آخه فکر کنم یه 22 ساعتی طول می کشه .خب قضیه ماشین داستان داره که بابایی

خودش می دونه و اما اینکه هیچ یک از امکانات سفرراحت برامون مهیا نشد یعنی با  وسایل نقلیه نظیر

 هواپیما و قطار که راحت تره نمی شه سفر کرد چون مستقیم از گرگان به شیراز نداره و چون مامانی

 اهل ماجراجویی با نی نی نیست تصمیم گرفت تموم سختی ها رو به جون بخره و با اتوبوس که مستقیم

 هست بریم شیراز .

خب مامانی و بابایی عید رفته بودند شیراز و جهرم دیدن بابا و مامان (بابایی) و از اون موقع تا حالا به

علت بارداری مامان نتونسته بودیم سر بزنیم .و تقریبا تنها فرصتی هست که می شه بریم چون هم بابایی

درس می خونه و هم اینکه کارداره بعد از تعطیلات و هم اینکه تنها موقعیتی هست که مامان مرخصی

هست در ضمن بابایی و مامانی (بابا)نایت اسکیننایت اسکین خیلی دلشون می خواد تو رو ببینند به همین

 جهت تصمیم بر این شد که امسال عید بریم  البته تاریخ رفت و برگشتمون هنوز مشخص نشده اما

ظاهرا بابایی تصمیماتی داره که به نتیجه برسه اعلام می کنه مامانی حدس هایی می زنه که بابایی

می خواد زیاد بمونه به کسی نگی گلم . . . قرار هست سفرنامه نانازمو اگر مشکلی پیش نیاد روز

شمار بزارم اینجا تا برای همیشه برات به یادگار بمونه عزیزم . . .

راستی گلم بابایی و مامانی (مامان) شنبه از سفر حج برمی گردند هر دفعه که به مامانی و بابایی

زنگ می زنیم جویای حالت هستند راستی گلم مامانی می گفت روز اولی که رسیدند مکه خواب

دیدند من و تو در حال طواف خونه خدا بودیم تعبیرش رو نمی دونم چیه ولی امیدوارم خوب باشه خیلی

خوشحال شدم وقتی شنیدم . قلب

و دیروز من و بابایی رفتیم خرید وای مامانی 3 ساعت تموم گشتیم اماطبق معمول هیچی نگرفتم آخه

هیچی مناسب پیدا نکردم و از همه مهمتر اینکه اوضاع بازار خرابه قیمت ها به جنس ها نمی خوره

 نهایت با بابایی رفتیم و برای شما خرید کردیم انشاالله به سلامتی بپوشی عزیزکم قلب 

خبرجدید اینکه امروز عصر حول و هوش ساعت پنج دقیق نمی دونم مامانی در حالیکه تونایت اسکین بغلش بودی

داشت با خاله هاجیک تلفنی حرف می زد نایت اسکینکه ناگهان متوجه تکون خوردن زمین شد البته چه تکونی

یه لحظه احساس کردم یکی داره مبل رو حرکت میدهنایت اسکینخاله جون همچنان حرف می زد که من بهش

گفتم زلزله و اونم متوجه شد تا اومدم به خودم بجنبم قطع شد یه لحظه مکث و دوباره شروع شد ایندفعه

پا شدم برم یه نقطه امن خونه که مجدد قطع شد اونقدر سریع اتفاق افتاد که نفهمیدم چی شد اومدم

سمت گوشی تلفن هنوز وصل بود و صدای خاله جون از اونور میومد که تلفن رو قطع نکردی هنوز اونجایی

وای ناناز مامان از اون موقع تا حالا خیلی نگرانتم دلم نمیاد بزارمت از خدا می خوام همیشه سلامت

باشی عزیزمنایت اسکین

این عکس یکی از لباس هایی هست که برات خریدم می خواستم ببینم اندازه ات هست یا نه بقیه رو

باید حجمشون کم کنم اگر اجازه بهم بدی برات می زارم گلم .

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

نبات کوچولو
10 اسفند 90 21:51
* کمیک استریپ من و بابام * کمیک استریپ زیبای بازی پر هیجان و معروف AngryBirds * کارتون زیبا و خنده دار اوگی *کلیپ های خنده دار و نماهنگ های کودکانه --> به نبات کوچولو سر بزنید
مامان آریام
10 اسفند 90 22:48
پسر قند عسل و مامانی و بابایی امیدوارم سفرتون به سلامت باشه و بهتون حسابی خوش بگذره
زهره مامان آریان جون
11 اسفند 90 0:04
امیدوارم یه روزی با گل پسری برید طواف خونه خدا.
خاله جون
11 اسفند 90 0:10
سلام عزیزم انشالله همیشه شاد شادشادباشید همیشه به شادی وسفر تعطیلات عیدخوششششششش بگذره
مریم مامان عسل
11 اسفند 90 4:40
وای! یاد اون روزی افتادم که داشتم به عسل شیر میدادم زلزله اومد! ای وای ببخشید سلامم! مامانی پس عکس محمد پارسا کو؟ ما هم عید قراره بریم مسافرت البته با ماشین خودمون. خیلی نگرانم که عسل اذیت میکنه یانه؟ دفعه ی اولی سخته درکت میکنم. منم همین استرسو دارم. راستی ما هم شاید بریم شیراز! یعنی قصد داریم بریم سمت جنوب که هوا گرم باشه و بچه سرما نخوره. امیدوارم هممون تعطیلات خوبی داشته باشیم. من آپم مامانی.
مامان طلا
11 اسفند 90 11:36
انشاله که سفر خوبی پیش رو داشته باشین . زیارت مامان و باباتون هم قبول باشه . خوابشون مسلما تعبیر خوبی داره . حتما یه جایی یه کاری کردین که ثواب حج رو داشته . گل پسر رو ببوسین
مامان رادين
11 اسفند 90 13:39
سلام واي چقدر دلم براي گل پسر تنگ شده بود. ماشاله چه ناز شده مردي شده براي خودش
سمیرا
11 اسفند 90 23:14
سلام گلم . من نی نی م هنوز تو دلمه . بیا پیشم با هم دوست شیم . باشیییییییی ؟ منتظرتماااااااااااا
مریم مامان عسل
11 اسفند 90 23:46
وای خدا چقدر جیگری تو پسررررر! چه لباس خوشکلی! عزیزممممم.
مامان پریسا
12 اسفند 90 20:27
خب مامانی شما که تا شیراز میای چند ساعت دیگه هم تحمل کن بیا پیش ما چه لباس خوشملی داری گل پسر قندعسل
khale joon mo
13 اسفند 90 16:55
ishalla be salamati biayn baba maman are che zelzeli booda ama man motevaje nashodam az baghiye shenidam
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
13 اسفند 90 16:55
انشالله مامان و باباتون به سلامتی برگردن و برای شما هم آرزوی سفری راحت و خوش آرزو میکنم.
khale joon mo
13 اسفند 90 16:57
mobarake lebasye jadid avalin eyde ninimoon va..
مامان طهورا
15 اسفند 90 12:01
ای مااادر چشمای خوشکلشو نیگااا