خاطرات گل پسل قند عسل
سلام عزیز مامان
امروز تو 2ماه و 18 روزت هست و در مقایسه با روزهای اول خیلی تغییر کردی
و بزرگتر و شیرین تر شدی من و بابایی خیلی خوشحالیم که تو رو داریم عزیزم
برات عکس لباس های عیدت رو می خواستم بزارم اما چون با گوشی گرفتم
اصلا کیفیت نداره آخه تنظیماتش نمیدونم البته چیز زیادی برای گل پسل
نگرفتم .اما میزارم تا به یادگار بمونه برات
نانازم مثل اینکه ددری شدی آخه این روزها مشغول چمدون بستن واسه
مسافرتم امروز اومدم یه دست لباس تنت کردم ببینم اندازه ات هست یا نه
خیلی خوشحال شدی و بعد از اینکه درشون آوردم گریه می کردی و مجبور
شدم نیم ساعت باهات راه برم و جاهای مختلف خونه رو نشونت بدم تا آروم
بشی والا خودمم گیج شدم که بچه به این سن چطور می فهمه
این بار اولت نیست اگر در حال گریه باشی و بخواهیم بیرون بریم مخصوصا که
لباس تنت کنم آروم میشی تو ماشین هم تکون نمی خوری با تعجب به
اطرافت نگاه می کنی و اگر مسافت طولانی بشه می خوابی قربون پسرم
بشم یکی از دلایلی که میریم مسافرت آروم بودن تو هست عزیزم از حالا
عاشق ماشین سواری هستی البته نمی دونم تاثیر داشته یا نه اما نه ماه
بارداری من وتو کار هر روزمون قام قام سواری بود خب انشاالله پست های
بعدی عکس گل پسلی می گذاریم
عکس در ادامه مطلب
لباس های عید ناناز
قربون کیفیت تصاویر برم
سوغاتی های مامان جونی (مامان)
عیدی خاله لیلی (مامان شماره 3 )