بابایی خسته نباشی
سلام مامانی
امروز من و تو و بابایی با هم رفتیم پیش خانم دکتر تا وضعیت سلامتی ات رو بسنجیم بابایی برای اولین
بار صدای قلبت رو شنید و از این بابت خیلی خوشحال شد. آخه بابایی هنوز باورش نمی شه تو داری
میای پیشمون, اما کم کم داره باورش می شه بعد از اون یه کمی پیاده روی و خرید کردیم وای وای
توی پارک یه نمایشگاه کتاب تقریبا دایمی هست که من هر وقت از اونجا رد می شم حتما باید یه سری
بهش بزنم بابایی هم اینو خوب می دونه هر وقت بخواد خوشحالم بکنه منو اونجا می بره. نانازی از وقتی
که فهمیدم تو داری میای پیشمون خرید های منم تغییر کرده و فقط می رم سراغ کتاب کودکان امروز هم
برات7 جلد کتاب خریدم تا وقتی اومدی پیشمون و بزرگ شدی من و بابایی برات بخونیم. تقریبا نزدیک
افطار رسیدیم خونه بنده خدا بابایی تو این هوای گرم خیلی کلافه و خسته شده بود. نازی بابایی
خسته نباشی