محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات مامانی

اندر احوالات پارسا کوچولو

سلام  پسر گلم الان که دارم برات می نویسم تو خواب ناز هستی  بابایی هم رفته بیرون و قرار شد زود بیاد  و بریم بیرون پیاده روی البته شما  علایم سرماخوردگی داشتی از صبح عطسه و آبریزش بینی الان هم داروخوردی لالاکردی اگر حالت بهتر بشه و هوا هم خوب باشه میریم . عاشق ماشین سواری و پیاده روی هستی البته ما پیاده و شما سواره  اینم عکسش   این عکس مربوط به اواسط پاییز هستش که هوا نسبت به الان بهتر بود و بابایی شما رو یک ساعت زودتر یعنی ساعت 14 از مهدکودک می گرفت و تا زمانی که مامانی  برسه خونه تو خیابون می رفتین کالسکه سواری ...
15 دی 1391

تولدت مبارک پسر گلم

سلام عزیز دل مامان و بابا بالاخره مامانی تونست تا تولدت خودش رو برسونه تو این مدت خاطرات تلخ و شیرین زیادی در کنار هم داشتیم سعی می کنم خلاصه ای از این خاطرات رو برات به یادگار بزارم گلم  از همه دوستان گلم که به یادمون بودن تشکر می کنم و ببخشید که دیر به دیر  بهتون سر می زدم این پست رو بسنده می کنم به تبریک تولد گل پسلی یک هفته ای می شه مامان  برات شمارش معکوس داره عزیزم اونقدر حرف برای نوشتن دارم که گیج شدم و نمی دونم از کجا برات بنویسم   فردا می خواستیم برات جشن تولد بگیریم اما متاسفانه مامانی نمی تونه مرخصی بگیره و شما هم مراقبت داری و ...
2 دی 1391

خاطرات گل پسل قند عسل

سلام عزیز دلم مدتی بود که فرصت نمی شد بیام برات بنویسم  شرایطش هم جور نبود . . . تو این مدت از مسافرت گرفته تا اسباب کشی و سر کار رفتن مامان و انتقالی مامان وای وای کلی اتفاقات خوب و بد که متاسفانه وقت نکردم بیام و برات بنویسم اما قول می دم  دیگه اینقدر وقفه نیوفته تو نوشتن مامانی  و همه چیز رو برات به ثبت برسونم تا به یادگار بمونه . . . الان محل کار بابایی هستم  و نمی تونم عکس زیادی برات بزارم فقط یه دونه هست که عکس جشن دندونی ناناز هست .         ...
9 شهريور 1391

به زودی بر می گردیم

  سلام به همه دوستان عزیز   ممنون که به یاد من و پسلی هستید این مدت یه سری اتفاقات برامون افتاده که دسترسی به اینترنت نداریم انشاالله در اولین فرصت  برمی گردیم با کلی خبر از گل پسلی خیلی دوستون داریم .   ...
16 تير 1391

پایان سفر و بازگشت به خونه

سلام عزیز دلم در مسافرت به علت پایین بودن سرعت اینترنت نتونستم مطلب برات بنویسم سعی می کردم روزانه به اینجا سر بزنم اما متاسفانه نمی تونستم مثل قبل به دوستای عزیزمون سر بزنم کلی نقشه داشتم برات تو سال جدید اما هیچکدوم به عملیت نرسید . خب مامانی بالاخره بابایی و مامانی (بابا) رضایت دادند که ما برگردیم بابایی هم پروژه اش رو نصفه و نیمه رها کرد و ما برگشتیم . در تاریخ 8 اردیبهشت به همراه عمه جون و مامان جونی بابا رفتیم شیراز دو روز خونه عمو جون بودیم متاسفانه نتونستیم جاهای دیدنی شیراز رو بگردیم و روز شنبه 9 اردیبهشت عصر به سمت خونه حرکت کردیم .   ...
11 ارديبهشت 1391

خاطرات نوروز سال 91

                              سلام عزیزمامان سرعت اینترنت خیلی پایین هست و به سختی می تونم آپدیت کنم از دوستان عزیز هم معذرت می خوام که نمی تونم بهشون سر بزنم . انشاالله در اولین فرصت از خجالت همه شما در میام . با کلی تلاش فقط دو تا عکس اپلود شد :(                                        1 فروردین سال 91 امروز صبح من و تو بابایی سر سفره هفت سین خونه بابا جونی (بابا) بودیم اولین عیدت بود عزیزم و خیلی خوشحال بودی .تا دو روز دیگه هم سه ماهت تموم میشه و وارد ماه چهارم میشی . عمه جون صدیقه و فاطمه جون و محمد جون هم بودند بعد از سال تحویل عموها و عمه جون آذر هم اومدن دیدن بابا جونی و مامان جو...
31 فروردين 1391

روزشمار، روزهای پایانی سال 90

سلام ناناز مامان     25 اسفند سال 90 امروز من و تو بابایی رفتیم عروسی  و خیلی بهمون خوش گذشت البته نا گفته نمونه که شام خوردن مامانی با شام خوردن شما تداخل پیدا کرد و شما کمی بی قراری کردی ولی در کل پسل خوبی بودی . اینم عکس شما قبل از رفتن به مراسم عروسی بغل بابایی 26 اسفند سال 90 امروز ساعت 13 حرکت کردیم به سمت شیراز و ناناز مامان خیلی آروم  بود و از انجایی که عاشق ماشین سواری هستی تا شیراز خوابیدی و فقط زمان توقف اتوبوس بیدار می شدی وای وای فقط ورودی دروازه قرآن شیراز نق نق کردنات شروع شد که دلیل داشت عزیزم  اینم عکس گل پسلی &nbs...
25 فروردين 1391

با تاخیر سال نو مبارک

سلام عزیز دلم یک ماهی میشه که مامانی به اینجا سر نزده آخه مسافرتمون یک ماه پیش شروع شد و مامانی به اینترنت دسترسی نداشته تا اینکه بالاخره بابایی دیشب اینترنت رو وصل کرد هنوز هم ما در سفر به سر می بریم و چون بابایی اینجا در حال انجام پروژه اش هست تا پایان کارش ما خونه مامان جونی (بابا)می مونیم از همه دوستان عزیزی که ابراز محبت داشتند ممنونم و سال نو رو با تاخیر بهشون تبریک  می گم وامیدوارم سال خوبی داشته باشید . راستی نانازم تو این مدت خیلی بزرگ شدی  مامانی سعی می کنه روزشمار روزهای مسافرتمون رو اینجا بزاره تا به یادگار برات بمونه عزیزم . . . راستی دوست جونای عزیز دل من و پارسا حسابی بر...
25 فروردين 1391