شیطونی های محمد پارسا جون
سلام عزیز دلم این روزها خیلی شیطون و وروجک شدی مخصوصا امروز عصر خیلی شیطونی کردی تموم اسباب بازیهات رو آوردی ریختی وسط هال و جایی واسه سوزن انداختن نبود بعدش رفتی سر کمد جا کفشی و تموم کفشهای من و بابایی و خودت رو ریختی بیرون و پا تو کفش بزرگتر ها قدم می زدی تو خونه که این صحنه برای من جزء دردناک ترین صحنه ها بود چون مجبورم کردی تموم خونه رو با وجود خستگی زیاد تمیز کنم تازه وقتی اومدم وسایلت رو جمع کنم قهر می کردی و می رفتی پشت در با صدای بلند گریه می کردی و بابایی رو صدا می زدی خلاصه مجبورم کردی زنگ بزنم به بابایی و بگم زودتر بیاد خونه خدا خیر بده بابایی رو زودتر از شب های دیگه اومد و شما...
نویسنده :
مامان محمد پارسا
23:17