محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات مامانی

پسل خوب مامان و بابا

سلام عزیزم خوبی گلم ؟  به خودم قول دادم دیگه اینجا از ناراحتی و غم و غصه ننویسم آخه اینجوری هم تو و هم خاله جونا و نی نی های نازشون ناراحت می شن امروزم مثل روزای دیگه پسل خوبی بودی اما وای گاهی خودتو گوشه دلم جمع می کنی اونقدر فشار میاد بهم که دلم ضعف میره اما تو زودی می فهمی و از این حالت خارج می شی و مامانی یه نفس راحت می کشه نازشو برم من بعد از کار رفتیم خونه مامان جون و بابا جونی اونجا خیلی خوش گذشت کلی هم خبرهای جدید به دست آوردیم  راستی خاله جون هاجیک هم از تهران اومد خاله الی جون هم قراره فردا  با بچه های دانشگاه برن مشهد زیارت امام رضا (ع) انشاالله زیارتشون قبول باشه  و ما رو از دعای خیر فر...
26 آبان 1390

35 هفتگی نی نی

سلام عزیزم 35 هفته شما هم تموم شد و از فردا وارد هفته 36 خواهی شد مامانی این روزا خیلی اذیت می شه مهمتر از همه این که با مرخصی های مامان موافقت نمی شه  برای مامانی دعا کن کارش زودی درست بشه آخه دیگه نمی تونم تحملم هم تموم شده این روزا با کوچکترین بهونه ای اشکم در میاد فشار روحی زیادی رو تحمل می کنم نانازی فقط به خاطر تو دوستت داریم ...
25 آبان 1390

34 هفتگی نی نی

سلام گلم خوبی عزیزم ؟ ناناز من الان دیگه بزرگ بزرگ شده این روزا خوب استراحت کن و غذا بخور گلم تا تپل و قوی بشی مامانی هم سعی می کنه بیشتر استراحت کنه تا تو اذیت نشی حرکاتت زیاد شده و بیشتر شبیه به موج سواری هست جات هم دیگه برات کوچیک شده و فشار اندامت روی شکم مامانی باعث دردش می شه ولی اشکالی نداره نانازی امیدوارم سلامت دنیا بیای عزیزم من و بابایی منتطرت  هستیم ...
18 آبان 1390

مراقبت مامانی

سلام گلم خوبی ؟ نازشو برم از وقتی من مریض شدم ورجه وورجه هات کمتر شده و تو یه ساعت های خاصی شیطونی می کنی شب ها که با من می خوابی و صبح چشمامو که باز می کنم حرکاتت شروع می شه مثل اینکه ساعات خواب و بیداریت رو با مامانی تنظیم کردی امروز  از صبح تا عصر خونه بودم و درحال استراحت عصر با بابایی با هم رفتیم دکتر تا مراقبت بشم خانم دکتر از همه چیز راضی بود وای وای 4کیلو اضافه وزن داشتم در مورد سرما خوردگیم هم خانم دکتر گفت داروهایی که خاله الهام جون تجویز کردن رو بخورم و 2 روز هم استراحت دادن به من حالم نسبت به روز قبل یه کمی بهتر شده اما این سرفه ها امان نمی ده راستی نانازم بابایی اصرار داره دیگه سر کار نرم و میگه این ماه آ...
14 آبان 1390

امیدوارم حالم زودی خوب شه !

سلام گلم خوبی ؟ نازی می دونم سرت گیج ویجی میره اونقدر که مامانی سرفه می کنه  دعا کن مامانی زودی خوب شه تا تو هم اذیت نشی . امروز خاله الی جون زنگ زد و اومد خونمون تا عصر پیشمون بود  وقتی اومد اولین کاری که کرد دیدن وسایل نانازت بود و کلی هم قربون صدقت می رفت خوش به حالت  خاله جونی خیلی دوستت داره نازی  جامون کمه همین یه مقدار وسیله هم که برات گرفتیم کلی فضا اشغال کرده منم که این روزا حالم زیاد خوب نیست تا بتونم مرتب کنم منتظر کمک از جانب آقای پدر هستم که آقای پدر هم این روزا خیلی گرفتاره انشاالله حالم بهتر شد کم کم همه چیز رو مرتب می کنم البته با کمک باباجونی نازی امروز هم چندین بار حالم بد شد ...
13 آبان 1390

33 هفتگی نی نی

سلام عزیزم خوبی گلم  خوش می گذره بهت تو دل مامانی ؟ از فردا شما وارد هفته ٣٤ می شی بازم یک هفته دیگه گذشت و به لحظه دیدار نزدیکتر شدیم این روزها تو دل مامانی خیلی موج سواری می کنی گاهی از حرکاتت خنده ام می گیره ولی ٢ شب می شه که پسل خوبی شدی شب ها رو با من لالا می کنی و صبح با من بیدار میشی آفرین گل پسر قند عسل اینجوری مامانی بهتر می تونه استراحت کنه و سرما خورده گیم  زودتر خوب می شه نازشو برم که از حالا هوای مامانی رو داره     ...
11 آبان 1390

سرماخوردگی مامانی

سلام نانازم مامانی دوباره سرماخورده و نیاز به استراحت داره اما وقتش رو نداره متاسفانه برای مامانی دعا کن گلم زودی خوب شه  دیشب ناناز من اصلا نذاشت بخوابم اونقدر که شیطونی کردی  اشکم دیگه داشت در میومد آخه حالم بد بود تا می خواستم بخوابم ورجه وورجه هات شروع می شد  و از اونجایی که جات دیگه برات تنگ شده خیلی اذیت می شدم و حتی مامانی نمی تونست جابه جا بشه خلاصه تصمیم گرفتم تمرین کنم نشسته بخوابم البته هنوز اجراش نکردم اما سعی خودمو می کنم اما نمی شه  انشاالله این روز ها به خوبی و خوشی بگذره و نی نی گولوی ناز به سلامت بیاد بغل مامان و بابا دوستت داریم گلم       ...
10 آبان 1390

بابایی دستت درد نکنه

سلام عزیزم تمام طول روز رو من و بیشتر بابایی مشغول تمیز کردن خونه بودیم از حالا داریم همه چیز رو برای ورودت آماده می کنیم البته نانازم هنوز خیلی کار داریم اما استارتش رو زدیم بابایی خیلی زحمت می کشه هم برای من و هم برای شما و خیلی سعی داره همه چیز مرتب باشه تا من و تو راحت باشیم بابایی دستت درد نکنه خیلی ازت ممنون هستیم عصر هم من و بابایی و شما کوچولوی نا محسوس با هم رفتیم خونه مامان جونی و باباجونی  و تا شب موندیم خیلی خوش گذشت  راستی عزیزم کیمیا جون هم بود امروز می گفت من فقط جمعه ها وقت می کنم به خاله جون و عمو جون سر بزنم بقیه هفته رو مشغولم نمی تونم بیام کلی هم برامون شعرای قشنگ خوند وروجک قول داده همیشه جمعه ...
6 آبان 1390

32 هفتگی نی نی

سلام گلم خوبی نانازی ؟ این روزها حسابی شیطونی می کنی مثل اینکه تو هم خسته شدی از موندن تو دل مامانی و دلت می خواد زودی بیای بیرون مامانی امروز مرخصی هست  تا یه کمی استراحت کنه این روز ها  مامانی نیاز به استراحت بیشتری رو احساس می کنه تقریبا می شه گفت شمارش معکوس اصلی شروع شده تا چند هفته دیگه ناناز مامانی دنیا میاد وای وای مامانی هنوز هیچ کاری انجام نداده و کاراش مونده امیدوارم اونقدر عجول نباشی که بخوای ما رو غافلگیر کنی و زودتر از موعد بیای پیشمون آخه برنامه ریزی های من و بابایی به هم می ریزه نازی بابایی این روزها سرش خیلی شلوغه و کلی استرس داره من و تو حسابی داریم اذیتش می کنیم و جدای از این درس - دانشگا...
5 آبان 1390