اندر احوالات پارسا کوچولو 2
سلام گل پسرم فدات بشم از دیشب حالت خوب نبود برات دارو شروع کردم شب تا صبح نق نق کردی و اگر من و بابایی به دادت نمی رسیدیم گریه می کردی گلوت خیلی ملتهب بود احتمالا گلودرد داشتی بمیرم برات صبح به نظر بهتر میومدی به همین جهت بردیمت مهد روزهایی که می برمت و شما درب سبز رنگ و بنر های روی در مهدت رو می بینی می زنی زیر گریه که نمیرم دلم برات کباب می شه و قصد می کنم که دیگه سر کار نرم و بشینم تو خونه ازت مواظبت کنم اما چند روز که نمی بریمت و دلت برای اونجا تنگ میشه روز بعدش با لب خندون میری بغل مربی هات خداروشکر مربی خودت رو خیلی د...